53 ❤ ستاره
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
سلامممممممممممممم باران

خوبی ؟ خسته نباشی گل پسری For You

وااااااااای امروز یه عالمه کار کردم ...

صبح که بیدار شدم ،بعد از خوردن صبحانه با مامان و بابا رفتیم فروشگاه تا بن سبد کالا رو خرج کنیم ...

اومدیم خونه ؛دیدیم به به ...!!! عروس و داماد (دای و زن دایی جدید) اومدن منزل ما ....

خلاصه هنوز دایی نرفته بودن که خواهر بزرگم اومد خونمون ...

من با یه دست ناهار درست میکردم با یه دست مرغی که خریده بودیم را پاک میکردم ...

حالا خوب شد داداشم خونه رو جارو زد وگرنه اینم کارمن بود ...

بعدشم وسایل خریده شده را جابجا کردم و ناهار خوردیم و ظرفها رو شستم و نمازم رو خوندم و

الانم اومدم اینجا خدمت شما که تشریف ندارین ....

خب تو خوبی عزیز ؟؟؟ چه خبرا ؟؟؟

این نت اداره وصل نشد ؟؟؟

 

 





:: بازدید از این مطلب : 301
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست